معنی قاتمه - فرهنگ فارسی معین
معنی قاتمه
- قاتمه((مَ یا مِ))
- موی دم و یال اسب و استر، رشته و طنابی که از موی دم و یال اسب و استر بافند، بزمو، تاب
تصویر قاتمه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قاتمه
قاتمه
- قاتمه
- رشته ای از موی خشن بافته. طنابی است از موی. بز مو. تاب. ثناء. ثنایه. رجوع به همین کلمه شود. نوعی رسن از پشم خشن تافته باریکتر از طناب
لغت نامه دهخدا
چاتمه
- چاتمه
- ترکی چیتگ وضع استقرار چند تفنگ بر روی زمین بدین نحو که ته آنها را با کمی فاصله از هم بروی زمین قرار و سر آنها را بهم تکیه دهند تا بصورت مخروطی در آید
فرهنگ لغت هوشیار