معنی قاپی
- قاپی
- قاپو. قپو، دروازه، در بزرگ
واژههای مرتبط با قاپی
قاپی
- قاپی
- ترکی دروازه دروزاه در بزرگ
قاپی
- قاپی
- دروازه، (غیاث) (آنندراج)، قاپو
قالی
- قالی
- فرش
قاضی
- قاضی
- دادرس، دادور، داور
پاپی
- پاپی
- فرانسوی کرک های ریز در هم تافته پت
قاسی
- قاسی
- سخت دل، سنگدل، بی رحم
قانی
- قانی
- سرخ، سرخ پررنگ، بسیار سرخ
قاضی
- قاضی
- کسی که از طرف قوۀ قضائیه یا حاکم وظیفۀ رسیدگی و حل و فصل دعاوی مردم را دارد، حاکم شرع، دادرس، رواکنندۀ حاجت
قاضی فلک (چرخ): در علم نجوم کنایه از ستارۀ مشتری
قالی
- قالی
- زیرانداز بزرگ پرزدار بافته شده با نخ، پشم یا الیاف دیگر به رنگ ها و نقش های مختلف
