معنی قاپ زدن - فرهنگ فارسی معین
معنی قاپ زدن
- قاپ زدن((زَ دَ))
- ربودن چیزی به سرعت و ناگهانی، قاپیدن
تصویر قاپ زدن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قاپ زدن
قاپ زدن
- قاپ زدن
- از ترکی قاپمق. ربودن. ربودن به جلدی با دست. قاپیدن: سگ پای او را قاپ زد. رجوع به قاپیدن شود
لغت نامه دهخدا
قاب زدن
- قاب زدن
- ربودن بجلدی چیزی را با دست: سگ پای او را قاپ زد
فرهنگ لغت هوشیار
چاپ زدن
- چاپ زدن
- طبع کردن. باسمه کردن. چاپ کردن، دروغ گفتن. اغراق گفتن. دروغهائی آراسته و خوش ظاهر گفتن
لغت نامه دهخدا
چاپ زدن
- چاپ زدن
- چاپ کردن، بافتن، سرهم کردن، ساختن، جعل کردن، ازخود درآوردن، دروغ گفتن، لیچار بافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد