معنی فیزیوکرات - فرهنگ فارسی معین
معنی فیزیوکرات
- فیزیوکرات((یُ کِ))
- کسی که طرفدار فیزیوکراسی است
تصویر فیزیوکرات
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فیزیوکرات
فیزیوکرات
- فیزیوکرات
- کسی که طرفدار فیزیوکراسی باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فیزیوکراسی
- فیزیوکراسی
- نظریه ای اقتصادی که طرفداران آن به پیروی دکتر کسنه کشاورزی را تنها منبع ثروت می دانند
فرهنگ فارسی معین
فیزیوکراسی
- فیزیوکراسی
- نظریه ای در اقتصاد که پیروان آن به پیروی از دکتر کسنه کشاورزی را تنها منبع ثروت میدانند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا