معنی فوم - فرهنگ فارسی معین
معنی فوم
- فوم
- گندم و نخود و حبوب دیگر که از آن ها نان سازند
تصویر فوم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فوم
فوم
- فوم
- سیر، گندم، نخود، نان، هر دانه ای که از آن نان پزند، هر عقدۀ لقمۀ بزرگ، هر عقده از سیر و پیاز، (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا