جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فنقلی

فنقلی

فنقلی
فنغلی. فسقلی. کوچک و ناچیز. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

فسقلی

فسقلی
پارسی است فسغلی کوچولو ریزه، آغوزه از پرندگان کوچک و ناچیز ریز و خرد
فرهنگ لغت هوشیار

منقلی

منقلی
اپیونی افیونی منسوب به منقل، مبتلی بکشیدن تریاک تریاکی عملی
منقلی
فرهنگ لغت هوشیار

منقلی

منقلی
منسوب به منقل، تریاکی، عملی، کسی که معتاد به کشیدن تریاک باشد
منقلی
فرهنگ فارسی معین

فسقلی

فسقلی
در تداول عوام، سخت خرد. بسیارکوچک. (یادداشت بخط مؤلف). کوچک و ناچیز. ریز و خرد. (فرهنگ فارسی معین). فسغلی. رجوع به فسغلی شود
لغت نامه دهخدا

غنقلی

غنقلی
غنقیلی. بمعنی شلغم است. (دزی ج 2 ص 229). رجوع به شلغم و غنقیلی شود
لغت نامه دهخدا