معنی فندقی کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی فندقی کردن
- فندقی کردن((فَ دُ. کَ دَ))
- حنا بستن، انگشتان را به رنگ فندق کردن
تصویر فندقی کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فندقی کردن
فندقی کردن
- فندقی کردن
- فندق بستن: تا که سر انگشت گل کرد خزان فندقی کرد چمن پرنگار پنجه دست چنار
فرهنگ لغت هوشیار