معنی فنچ فنچ((فِ)) پرنده ای کوچک تر از گنجشگ، دارای منقاری کوتاه و نیرومند تصویر فنچ فرهنگ فارسی معین
فنچ فنچ پرنده ای دانه خوار، کوچک تر از گنجشک و با پرهای سفید، خاکستری یا رنگارنگ، کنایه از کوچک فرهنگ فارسی عمید
فند فند مکر، حیله، فریب، نیرنگ، دروغ، ترفند، برای مِثال چه کند با تو حیلۀ بدخواه / پیش معجز چه قدر دارد فند (شمس فخری - مجمع الفرس - فند) فرهنگ فارسی عمید
فنل فنل مادۀ جامد، متبلور، سفید رنگ و سمّی با بوی تند که در صنایع داروشناسی و پلاستیک و تهیۀ رنگ ها کاربرد دارد فرهنگ فارسی عمید