جدول جو
جدول جو

معنی فلقه

فلقه((فَ قَ یا ق))
نیمه چیزی که از هم شکافته باشند
تصویری از فلقه
تصویر فلقه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فلقه

فلقه

فلقه
نیمه جدا، لپه از گیاهان این واژه در برخی فرهنگ های فارسی فلقه آمده نصف شی شکافته نیمه چیزی که از هم شکافته باشند. نصف شی شکافته، پاره چیزی قطعه، جمع فلق
فرهنگ لغت هوشیار

فلقه

فلقه
پارۀ چیزی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، یک نیمۀ کاسه، سختی و بلا. (منتهی الارب). داهیه. (اقرب الموارد)
داغ که زیر گوش شتر نمایند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، لپه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شلقه

شلقه
مرد باز زنی که مردان را بازی دهد و به بازی گیرد، کوبه چکش
شلقه
فرهنگ لغت هوشیار