معنی فلاسک فلاسک((فِ سْ کْ)) بطری، قمقمه، ظرفی در دار و دو جداره برای خنک نگه داشتن آب یا گرم نگه داشتن چای، دمابان (واژه فرهنگستان) تصویر فلاسک فرهنگ فارسی معین
فلاسک فلاسک ظرفی از فلز یا شیشه و جز آن دارای دهانۀ تنگ، یخچال کوچک شیشه ای. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
پلاسک پلاسک پلاس کوچک: پلاسکی پوشیده هر سه روز قرصکی نان، طعام وی بودی. (قصص الانبیاء ص 202) ، فلاکت و نکبت باشد. (برهان قاطع). بدبختی. تنگی: در گوش مال خصم محابا روا مدار بل کان سیه گلیم سزای پلاسک است. شرف الدین شفروه (از فرهنگ رشیدی) لغت نامه دهخدا