جدول جو
جدول جو

معنی فقاع گشودن

فقاع گشودن((~. گُ دَ))
باز کردن سر شیشه شراب، کنایه از آروغ زدن، لاف زدن، تمتع بردن، فقع گشادن
تصویری از فقاع گشودن
تصویر فقاع گشودن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فقاع گشودن

فقاع گشودن

فقاع گشودن
باز کردن سر شیشۀ فقاع، کنایه از آروغ زدن، کنایه از لاف زدن
فقاع گشودن
فرهنگ فارسی عمید

فقاع گشودن

فقاع گشودن
باز کردن سر شیشه فقاع، کار کوچکی را انجام دادن: و گر جلاب دادن را نشایم فقاعی را بدست آخر گشایم، پراکنده قطرات با فشار باطراف (همچون پراکندن قطرات فقاع)، آروغ زدن (چه نوشیدن فقاع معمولا تولید آروغ می کند)، تفاخر کردن لاف زدن: نوروز ز نار و سیب زرین بگشاد ز تو فقاع شیرین (مشکین)، حکایت کردن حاکی بودن: آب جامد چون دست ممسکان از افاضت خیز بسته هوای بارد از دم سفلگان فقاع گشوده
فرهنگ لغت هوشیار

فقاع گشودن

فقاع گشودن
فقاع گشادن. لاف زدن. نازیدن. بالیدن:
من فقاع از عشق آن رخ بعد از این خواهم گشودن
چون فقاعم عیب نتوان کرد اگر جوشی برآرم.
اوحدی.
رجوع به فقاع گشادن شود
لغت نامه دهخدا

فقاع گشادن

فقاع گشادن
فوگان گشادن، لاف زدن خود ستایی، آروغ زدن باز کردن سر شیشه فقاع، کار کوچکی را انجام دادن: و گر جلاب دادن را نشایم فقاعی را بدست آخر گشایم، پراکنده قطرات با فشار باطراف (همچون پراکندن قطرات فقاع)، آروغ زدن (چه نوشیدن فقاع معمولا تولید آروغ می کند)، تفاخر کردن لاف زدن: نوروز ز نار و سیب زرین بگشاد ز تو فقاع شیرین (مشکین)، حکایت کردن حاکی بودن: آب جامد چون دست ممسکان از افاضت خیز بسته هوای بارد از دم سفلگان فقاع گشوده
فرهنگ لغت هوشیار

فقاع گشادن

فقاع گشادن
آروغ زدن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، کنایت از لاف زدن و تفاخر کردن. (آنندراج) (برهان). نازیدن. بالیدن. (یادداشت مؤلف) :
آنجا که من فقاع گشایم ز دست فضل
الا ز درد دل چو یخ افسرده تن نیند.
خاقانی.
صاحب بدر و حنین از تو گشاید فقاع
کآن گهر چون سداب برکشی از بهر کین.
خاقانی.
ولی خانه بر یخ بنا دارد و من
ز چرخ سدابی فقاعی گشایم.
خاقانی.
رفت آنکه فقاع از تو گشاییم دگر بار
ما را بس از این کوزه که بیگانه مکیده ست.
سعدی.
رجوع به فقاع گشودن شود
لغت نامه دهخدا

فقع گشودن

فقع گشودن
باز کردن سر شیشه فقاع، کار کوچکی را انجام دادن: و گر جلاب دادن را نشایم فقاعی را بدست آخر گشایم، پراکنده قطرات با فشار باطراف (همچون پراکندن قطرات فقاع)، آروغ زدن (چه نوشیدن فقاع معمولا تولید آروغ می کند)، تفاخر کردن لاف زدن: نوروز ز نار و سیب زرین بگشاد ز تو فقاع شیرین (مشکین)، حکایت کردن حاکی بودن: آب جامد چون دست ممسکان از افاضت خیز بسته هوای بارد از دم سفلگان فقاع گشوده
فرهنگ لغت هوشیار

فقع گشودن

فقع گشودن
فقاع گشودن. (حاشیۀ برهان چ معین). به معنی فقاع گشودن است که کنایه از لاف زدن و تفاخر کردن و نازش و خودنمایی و خودستایی نمودن باشد. (برهان). رجوع به فقاع، فقاع گشادن، فقاع گشودن، فقع و فقع گشادن شود
لغت نامه دهخدا

فقع گشادن

فقع گشادن
لاف زدن، ستایش کردن در فرهنگ معین فقع گشادن با فقاع گشادن برابر است که فوگان گشادن است و به، لاف زدن و خود ستایی
فرهنگ لغت هوشیار

فقع گشادن

فقع گشادن
باز کردن سر شیشه شراب، کنایه از آروغ زدن، لاف زدن، تمتع بردن، فقاع گشودن
فقع گشادن
فرهنگ فارسی معین