جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فعلیه

فعلیه

فعلیه
مونث فعلی پویه ای، کنونی مونث علی. یا قوه فعلیه. نیرو قوت
فعلیه
فرهنگ لغت هوشیار

فعلیه

فعلیه
فعلیه. مؤنث فعلی. (فرهنگ فارسی معین).
- قوه فعلیه، نیرو. قوت. انرژی. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به فعلی شود
لغت نامه دهخدا

فالیه

فالیه
مونث قالی کارد، سرگین گردان خجک دار گونه ای حشره شبیه جعل و یا کوز که در سوراخ مارها می زید. توضیح با مراجعه با ماخذ مربوط این حشره شناخته نشد
فرهنگ لغت هوشیار

تعلیه

تعلیه
بلند کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). بلند گردانیدن. (زوزنی). بلند و بزرگ ساختن، برآمدن بر چیزی، فرود آوردن بار از ستور، سرنامه نوشتن کتاب را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، و یقال: علیت الحبل، ای رفعته الی وضعه من البکره. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

فالیه

فالیه
کوکال خجک دار. (منتهی الارب). جنسی از خنافس بود خال دار که پیوسته بر سوراخ مارها بود. (اقرب الموارد) ، فالیهالافاعی، اوائل شر و بدی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا