جدول جو
جدول جو

معنی فعلاً

فعلاً((فِ لَ نْ))
هنوز، تاکنون، اینک، حالا، به طور موقت، موقتاً، عجالتاً
تصویری از فعلاً
تصویر فعلاً
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فعلاً

فعلاً

فعلاً
عملاً. مقابل قولاً. (یادداشت مؤلف) : بر دست و زبان ایشان هرچه رفته باشد فعلاً و قولاً، هرآینه در افواه افتد. (گلستان سعدی) ، مجازاً، به معنی اکنون. فی الحال. حالا. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

فضلاً

فضلاً
فضلاً از اینکه، علاوه بر اینکه. اضافه بر اینکه. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا

فعلات

فعلات
جَمعِ واژۀ فَعْله. کارها. اعمال: تا او جزای فعلات خود بدهد. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 69) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

فعلا

فعلا
در حال حاضر، اَکنون، زمان یا لحظه ای که در آن هستیم، این زمان، این هنگام، همین دم، در این وقت، عِجالَتاً، فِی الحال، حالیا، اینَک، هَمیدون، ایدَر، اَلآن، بِالفِعل، کُنون، هَمینَک، ایدون، اَلحال، اِیمِه، نون، حالا
از طریق کار و عمل، عملاً
فعلا
فرهنگ فارسی عمید

فعلا

فعلا
مجازاً بمعنی اکنون، فی الحال، حالا، اکنون از روی فعل فعلا، حالا اکنون
فرهنگ لغت هوشیار