جدول جو
جدول جو

معنی فسوق

فسوق((فُ))
بیرون شدن از فرمان خدا، انجام اعمال زشت و ناروا
تصویری از فسوق
تصویر فسوق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فسوق

فسوق

فسوق
بیرون شدن از فرمان خدا، خارج شدن از طریق حق و صلاح، ارتکاب اعمال زشت و گناه آلود
فسوق
فرهنگ فارسی عمید

فسوق

فسوق
فسق بنگرید به فسق بیرون رفتن از فرمان خدا، خروج از راه حق و صواب
فسوق
فرهنگ لغت هوشیار

فسون

فسون
افسون، حیله، تزویر، مکر، نیرنگ، دمدمه، کلماتی که جادوگران و عزائم خوانان هنگام جادو کردن به زبان می آورند، سحر، جادو
فسون
فرهنگ فارسی عمید

فروق

فروق
فریق ها، گروه ها، دسته ها، جمعِ واژۀ فریق برای مِثال خسرو صاحب القرآن، تاج فروق خسروان / جعفر دین به صادقی، حیدر کین به صفدری (خاقانی - ۴۲۳)
فروق
فرهنگ فارسی عمید