جدول جو
جدول جو

معنی فسکل

فسکل((فِ کِ))
اسبی که در میدان، عقب همه اسبان بدود، کنایه از فرومایه، پست
تصویری از فسکل
تصویر فسکل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فسکل

فسکل

فسکل
پستاز: اسپ، پست اسبی که در میدان (مسابقه) عقب همه اسبان بدود، فرومایه سفله پست
فرهنگ لغت هوشیار

فسکل

فسکل
اسب که در میدان سپس همه اسبان رهان آید. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسب که در میدان مسابقه عقب همه اسبان بدود. (فرهنگ فارسی معین) ، مرد واپس مانده و پیر، مرد کمینه. (منتهی الارب). رجل فُسکل، مرد رذل. (از اقرب الموارد) ، فرومایه. سفله. پست. (از فرهنگ فارسی معین). مرد کاهل و فرومایه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

فسیل

فسیل
آثار و بقایای موجودات زنده قدیم مانند استخوان، دندان، صدف و غیره
فسیل
فرهنگ لغت هوشیار

مسکل

مسکل
نام این ساز که بدینگونه در فرهنگ جهانگیری آمده دگر گشته مسکک پارسی است که سازی است که با دهان نواخته می شود و این واژه نیز بر گرفته یا دگرگشته مستک پهلوی که گونه ای ساز است مستک سرای نیز در پارسی پهلوی آمده که نوازنده مستک یا مستکک است سازی که آنرا با دهن نوازند
فرهنگ لغت هوشیار