معنی فس فس - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فس فس
فسافس
- فسافس
- به فارسی ساس نامند. حیوانی است بشکل عدس و بسیار بدبوی و در مزاج قریب به ذراریح... (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به ساس شود
لغت نامه دهخدا
فس فسی
- فس فسی
- گنجشک بسیار کوچک و حشره خوار، سوت سوتک سوتی که از ساقه ی گیاهان به ویژه گندم و جو درست
فرهنگ گویش مازندرانی