فرزتی فرزتی بی عرضه و بی قابلیت، بی زور ناتوان. (فرهنگ فارسی معین). سخت ناچیز. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا
فزرت فزرت زِرْت، رمق، توانایی فزرت کسی قمصور شدن: سخت عاجز و ناتوان شدن، از پا درآمدن فرهنگ فارسی معین
زرتی زرتی زرد روشن و ناخوش و غالباً رنگی است که به بدل چینی کنند: کاسۀ زرتی. مقابل کاسۀ آبی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) لغت نامه دهخدا