جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فزاییده

فزاییدن

فزاییدن
افزودن، زیاد کردن، زیاده کردن، بیشتر کردن، بیشتر شدن، افزون شدن
فزاییدن
فرهنگ فارسی عمید

فزاییدن

فزاییدن
افزودن. (فرهنگ فارسی معین). افزاییدن:
دریا دو چشم و بردل آتش همی فزاید
مردم میان دریا و آتش چگونه پاید؟
رودکی.
خوب دارید و فراوان بستاییدش
هر زمان خدمت لختی بفزاییدش.
منوچهری.
گه مان بفزایید و گهی مان بستایید
بر خویشتن از خویش همی کار فزایید.
ناصرخسرو.
رجوع به فزودن، افزاییدن و افزودن شود
لغت نامه دهخدا