جدول جو
جدول جو

معنی فزار

فزار((فَ))
ابزار، آلت، ادویه خوشبو که در غذا ریزند، افزار
تصویری از فزار
تصویر فزار
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فزار

فزار

فزار
چرکین چرکن چرک آلود پلید: همانا که چون تو فژاک آمدم و گر چون تو ابله فغاک آمدم
فرهنگ لغت هوشیار

فزار

فزار
به معنی افزار که آلت پیشه وران باشد یعنی آلتی که مردم اصناف بدان کار کنند. (برهان). افزار. ابزار. رجوع به افزار و ابزار شود، به کنایت به معنی آلت مردی به کار رود:
تا آنگهی که جمله در انبان تو نهند
هر کی فزار خویش چو ثعبان موسوی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا