جدول جو
جدول جو

معنی فریه کردن

فریه کردن((~. کَ دَ))
نفرین کردن، لعنت کردن
تصویری از فریه کردن
تصویر فریه کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فریه کردن

فریه کردن

فریه کردن
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه
فرهنگ لغت هوشیار

گریه کردن

گریه کردن
گریستن اشک ریختن: گیتی برو چو خون سیاوش گریه کرد خون سیاوشان زد و چشمش روان برفت. (بدایع سعدی)
فرهنگ لغت هوشیار