جدول جو
جدول جو

معنی فریزر

فریزر((فِ زِ))
نوعی یخچال با سرمای زیاد که مواد غذایی را در آن به منظور نگه داری در مدت طولانی منجمد می کنند، یخ زن (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فریزر

فریزی

فریزی
دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبۀ شهرستان مشهد که دارای 1401 تن سکنه است. آب از رودخانه و محصولات آنجا، غلات، بنشن، سیب زمینی و میوه جات و خشکبار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

فریزن

فریزن
دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان که دارای صد تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول عمده اش غلات و میوه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

فریدر

فریدر
دهی است از دهستان خارطوران بخش بیارجمند شهرستان شاهرود، واقع در جنوب خاوری بیار و دارای 97 تن سکنه. از قنات کم آب مشروب میشود. محصولاتش غلات، تنباکو و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

فریز

فریز
گیاهی پایا و خودرو با برگ های باریک و بلند، شاخه های نازک و ریشه های درهم پیچیده و سخت که معمولاً در میان کشتزار، باغچه یا کنار جوی آب می روید
فریز
فرهنگ فارسی عمید

فریز

فریز
گیاهی است در نهایت سبزی و تازگی که از خوردن آن دواب فربه شوند
فریز
فرهنگ لغت هوشیار

فریر

فریر
بره میش، بزغاله، بره نر، گوساله دشتی فریر به آرش گاو زبان از گیاهان پارسی است
فرهنگ لغت هوشیار