جدول جو
جدول جو

معنی فرهنجیده

فرهنجیده((فَ هَ دِ))
تربیت شده، علم آموخته
تصویری از فرهنجیده
تصویر فرهنجیده
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرهنجیده

فرهنجیده

فرهنجیده
ادب کرده تادیب شده، خوشخو کرده، دانش آموخته تعلیم یافته
فرهنجیده
فرهنگ لغت هوشیار

فرهنجیده

فرهنجیده
ادب کرده شده و تأدیب پذیرفته. (برهان). فرهنجه. رجوع به فرهنجه شود
لغت نامه دهخدا

فرهنجیدن

فرهنجیدن
ادب کردن، تربیت کردن، برای مِثال چنانت بفرهنجم ای بدنهاد / که ناری دگرباره ایران به یاد (فردوسی۲ - ۴۲۹)
فرهنجیدن
فرهنگ فارسی عمید

فرهنجیدن

فرهنجیدن
ادب کرده تادیب کردن، خوشخو کردن نیکو خصلت ساختن، دانش آموختن تعلیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار