فرهنجیدن فرهنجیدن ادب کردن، تربیت کردن، برای مِثال چنانت بفرهنجم ای بدنهاد / که ناری دگرباره ایران به یاد (فردوسی۲ - ۴۲۹) فرهنگ فارسی عمید
فرهنجیدن فرهنجیدن ادب کرده تادیب کردن، خوشخو کردن نیکو خصلت ساختن، دانش آموختن تعلیم کردن فرهنگ لغت هوشیار