معنی فروگذار کردن فروگذار کردن((~. گُ. کَ دَ)) کوتاهی کردن، مضایقه کردن تصویر فروگذار کردن فرهنگ فارسی معین
فروگذار کردن فروگذار کردن کوتاهی کردن. تساهل. خودداری از انجام کاری. مقابل برگزار کردن. (از یادداشتهای مؤلف). رجوع به فروگذار و فروگذاردن شود لغت نامه دهخدا
فرو گذار کردن فرو گذار کردن کوتاهی کردن (بیشتر به صورت منفی استعمال می شود) مضایقه کردن فرهنگ لغت هوشیار
برگذار کردن برگذار کردن انجام دادن. اجرا کردن، ترجیح داده شده. مرجح. (فرهنگ فارسی معین). پسندیده. (ناظم الاطباء). پسندآمده: مخصوص گردانید او را به رسمهای برگزیده. (تاریخ بیهقی ص 308). و رجوع به گزیده شود لغت نامه دهخدا