جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فروقه

فروقه

فروقه
ترسنده، بند بند نامه بند گیاه به غایت ترسنده و جبان: هر فرت فروقه به گوشه ای افتاده اند
فرهنگ لغت هوشیار

فروشه

فروشه
بَلغور، گندمی که آن را در دستاس بریزند و بگردانند که خرد شود اما آرد نشود، گندم نیم کوفته، دانۀ نیم کوبیده، بَرغول، اَفشِه، فَروشَک
فروشه
فرهنگ فارسی عمید

فروده

فروده
بریان کرده برشته گردیده، چوبی که در پس در خانه اندازند
فروده
فرهنگ لغت هوشیار