معنی فرو رفته
فرو رفته
((فُ. رَ تِ))
اندوهگین، مغموم
تصویر فرو رفته
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فرو رفته
فرو رفتن
فرو رفتن
فروشدن، پایین رفتن، درون چیزی رفتن
فرهنگ فارسی عمید
فرو رفتن
فرو رفتن
بزیر رفتن پایین رفتن، غوطه ور شدن، نفوذ کردن داخل شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرو رفتن
فرو رفتن
Indulge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فرو رفتن
فرو رفتن
se entregar, amolgar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرو رفتن
فرو رفتن
потворствовать , вмятина
دیکشنری فارسی به روسی
فرو رفتن
فرو رفتن
sich hingeben, eindrücken
دیکشنری فارسی به آلمانی
فرو رفتن
فرو رفتن
oddać się, wgniecenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
فرو رفتن
فرو رفتن
впадати в розкіш , вмятина
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فرو رفتن
فرو رفتن
consentir, abollar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی