جدول جو
جدول جو

معنی فرکن

فرکن((فَ رْ کَ))
زمینی که سیل آن را کنده و گود کرده باشد، جوی آب که تازه احداث شده باشد، کاریز آب، فراکن، فرغن، فرکند
تصویری از فرکن
تصویر فرکن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرکن

فرکن

فرکن
زمینی که سیل از آن عبور کرده و آن را کنده و گود کرده باشد، فَرغَن، فَرکَند، جوی آب، کاریز، نقب
فرکن
فرهنگ فارسی عمید

فرکن

فرکن
زمینی که بصدمه سیل کنده شده باشد و جابجا آب در آن ایستاده باشد، جوی تازه احداث شده که در آن آب روان کرده باشد، کاریز آب، چیزی که به سبب طول از هم فرو ریخته و پوسیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

فرکن

فرکن
کاریز آب بود. (اسدی). جویی را گویند که نو احداث کرده باشند وآب در آن تازه جاری شده باشد. (برهان) :
دو فرکن است روان از دو دیده بر دو رخم
رخم ز رفتن فرکن به جملگی فرکند.
خسروانی.
، زمینی که به صدمۀ سیل کنده شده و جابه جا آب ایستاده باشد، چیزی که به سبب طول مدت از هم فروریخته و پوسیده باشد. (برهان). رجوع به فرغن و فرکند شود
لغت نامه دهخدا

فرین

فرین
ستوده، یگانه، شکوه دین، با شکوه، شکوهمند، مخفف فروردین ماه اول بهار
فرین
فرهنگ نامهای ایرانی