جدول جو
جدول جو

معنی فرغاریدن

فرغاریدن((فَ رْ دَ))
خیسانیدن، سرشتن، فرغاردن
تصویری از فرغاریدن
تصویر فرغاریدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرغاریدن

فرغاریدن

فرغاریدن
چیزی را خوب تر کردن و خیسانیدن در آب و غیره. رجوع به فرغار کردن شود، به هم سرشتن و آغشته کردن. (برهان). رجوع به فرغار و فرغردن شود
لغت نامه دهخدا

فرغائیدن

فرغائیدن
فرغاریدن. فرغاییدن. (آنندراج). رجوع به فرغاریدن شود
لغت نامه دهخدا

فرارسیدن

فرارسیدن
رسیدن، درآمدن، نزدیک شدن و رسیدن وقت چیزی یا کاری
فرارسیدن
فرهنگ فارسی عمید