معنی فرستاده فرستاده((فِ رِ دِ)) روانه کرده، سفیر، پیغامبر، رسول، فرسته تصویر فرستاده فرهنگ فارسی معین
فرستادن فرستادن روانه کردن، راهی کردن، گسیل داشتنخواندنگفتن مثلاً صلوات فرستادن،امکان حضور یا اشتغال کسی را در جایی فراهم کردن مثلاً به دانشگاه فرستاد،با وسایل مخابراتی مطلبی را منتقل کردندر جهتی پرتاب کردن مثلاً موشک را به هوا فرستاد فرهنگ فارسی عمید
فرستنده فرستنده آن که چیزی را به جایی می فرستد، گسیل دارنده، دستگاهی که به کمک امواج الکترومغناطیس، صوت یا تصویر قابل دریافت منتشر می کند فرهنگ فارسی معین