جدول جو
جدول جو

معنی فرسپ

فرسپ((فَ رَ))
شاه تیره، چوب بزرگی که در ساختن سقف خانه به کار می رود، پارچه های رنگارنگ که در نوروز و جشن های دیگر در و دیوار دکان ها و خانه ها را بدان آرایش کنند
تصویری از فرسپ
تصویر فرسپ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرسپ

فرسپ

فرسپ
تنۀ درخت، چوب یا تیر بزرگی که در ساختن سقف خانه به کار می رود، شاه تیر، بالار، پالار، پالاری، بالاگَر، حَمّال، سَراَنداز، اِفرَسب، فَرَسپ، داربام، برای مِثال بام ها را فرسپ خرد کنی / از گرانیت، گر شوی بر بام (رودکی - ۵۲۵ حاشیه)
فرسپ
فرهنگ فارسی عمید

فرسپ

فرسپ
نام محلی در سر راه تهران به آمل. (از پیوست کتاب مازندران و استرآباد رابینو ص 209 از ترجمه فارسی)
لغت نامه دهخدا

فرسا

فرسا
فرسودن، پسوند متصل به واژه به معنای فرساینده، برای مِثال طاقت فرسا، دست فرسود جود تو شده گیر / تروخشک جهان جان فرسای (انوری - ۴۵۰)
فرسا
فرهنگ فارسی عمید

فرسک

فرسک
پارسی تازی گشته فرسک شفتالو از گیاهان فرانسوی گچنگار نقاشی به وسیله آب رنگ بر سطح گچی مرطوب دیوار. در فرسنگ سازی از آن جهت آب رنگ بکار میبرند که رنگها از متن دیوار نفوذ کنند و جزو زمینه بنظر آیند
فرهنگ لغت هوشیار

فرسخ

فرسخ
فرسنگ، آن مسافت سه میل باشد که دوازده هزار گز یا ده هزار گز شود، قریب شش کیلومتر
فرهنگ لغت هوشیار