چون فرخار. (یادداشت به خط مؤلف). مانا به شهر فرخار. (ناظم الاطباء). همچون فرخار در زیبایی و آرایش: یکی خانه کرده ست فرخاردیس که بفروزد از دیدن او روان. فرخی. در آن آرزوگاه فرخاردیس نکرد آرزو با معامل مکیس. نظامی
منسوب به فرخار. (یادداشت به خط مؤلف) : برخوردن تو باشد از دولت و از نعمت از مجلس شاهانه از لعبت فرخاری. منوچهری. چو بت ز کعبه نگونسار بر زمین افتند به پیش قبلۀ رویت بتان فرخاری. سعدی. رجوع به فرخار شود