جدول جو
جدول جو

معنی فرجام خواستن

فرجام خواستن((خا تَ))
تقاضای تجدیدنظر در حکم صادره از طرف قاضی یا دادگاه، فرجام دادن
تصویری از فرجام خواستن
تصویر فرجام خواستن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرجام خواستن

فرجام خواستن

فرجام خواستن
در علم حقوق تقاضای تجدیدنظر در دعوایی که حکم آن از دادگاه استان صادر شده
فرجام خواستن
فرهنگ فارسی عمید

فرجام خواستن

فرجام خواستن
تقاضای تجدید نظر در دعوایی که حکم آن از دادگاه استان (استیناف) صادر گردیده فرجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار

فریاد خواستن

فریاد خواستن
استغاثه. مدد خواستن. استمداد کردن. (از یادداشتهای مؤلف) : به ملک سند کس فرستادند و فریادخواستند و گفتند که سپاه عرب آمد. (تاریخ بلعمی).
سوی آسمان سر برآورد راست
ز دادار آنگاه فریاد خواست.
فردوسی.
دست به استادم زد و فریادخواست. (تاریخ بیهقی). به عجز خویش معترف گرد و فریاد خواه. (تذکره الاولیاء)
لغت نامه دهخدا

فرمان خواستن

فرمان خواستن
اجازه خواستن. استجازه:
که بهر دیدن بیت المقدس
مرا فرمان بخواه از شاه دنیا.
خاقانی
لغت نامه دهخدا