معنی فربه کردن - فرهنگ فارسی معین
معنی فربه کردن
فربه کردن((~. کَ دَ))
پروراندن و چاق کردن (گوسفند و مانند آن)
تصویر فربه کردن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فربه کردن
ضربه کردن
ضربه کردن
در ورزش در کشتی، حریف را با ضربه فنی از پا درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
ضربه کردن
ضربه کردن
تاکباز کردن (طاقباز) ستان خواباندن: در کشتی فرکوستن : در کشتی با ایراد ضربه بر حریف فایق آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
فریه کردن
فریه کردن
نفرین کردن لعنت کردن: زه ای کسائی احسنت گوی و چونین گوی بسفلگان بر فریه کن و فراوان کن. نفرین کردن لعنت کردن: همی کرد بر رهنمایش فریه چوره را رها کرد و آمد به دیه
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.