جدول جو
جدول جو

معنی فراغت داشتن

فراغت داشتن((~. تَ))
آرامش داشتن، فرصت داشتن، فراموش کردن
تصویری از فراغت داشتن
تصویر فراغت داشتن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فراغت داشتن

فراغت داشتن

فراغت داشتن
آسایش داشتن، فراموش کردن، پروا داشتن آسوده بودن آرامش داشتن، فرصت داشتن مجال داشتن، غفلت داشتن فراموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار

فراغت داشتن

فراغت داشتن
غفلت داشتن. فراموش کردن:
در بزرگی و گیرودار عمل
ز آشنایان فراغتی دارند.
سعدی.
، آسوده بودن و راحت زیستن. رجوع به فراغ و فراغت شود
لغت نامه دهخدا

فراغ داشتن

فراغ داشتن
آسوده بودن فارغ بودن، یا فراغ داشتن از. بی نیاز بودن از: دل ما بدور رویت ز چمن فراغ دارد که چو سرو پای بندست و چو لاله داغ دارد. (حافظ 79)، بی اعتنا بودن بی نیاز نمودن
فرهنگ لغت هوشیار

فراغ داشتن

فراغ داشتن
آسودگی داشتن. فراغت داشتن. رجوع به فراغت داشتن و فراغ شود، بی اعتنا بودن و بی نیازی نمودن:
بزرگان فراغ از نظر داشتند
از آن پرنیان آستر داشتند.
سعدی.
رجوع به فراغ و فراغت داشتن شود
لغت نامه دهخدا

فراغت یافتن

فراغت یافتن
آسوده شدن آرامش یافتن آسوده شدن راحت شدن، پرداختن از چیزی به پایان رساندن
فرهنگ لغت هوشیار