جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فراشتک

فراشتوک

فراشتوک
پَرَستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد
بَلوایه، چِلچِله، پَرَستوک، بالوایه، بَلَسک، خَطّاف، باسیج، پَرَستُک، فَرَشتو، اَبابیل، فَرَستوک، پالوانه، فراستوک
فراشتوک
فرهنگ فارسی عمید

فراشتن

فراشتن
اَفراشتَن، بلند ساختن، بالا بردن، آراستن، زینت دادن، برپا کردن، بَراَفراشتَن، اَفراختَن، فَراختَن، اَوراشتَن
فراشتن
فرهنگ فارسی عمید

فراشته

فراشته
افراخته. افراشته. بالابرده. بلندکرده:
گهی به بازی بازوش را فراشته داشت
گهی به رنج جهان اندرون بزد آرنج.
بوشکور.
چونانش همتی است رفیع و فراشته
کز فر هر دو فرقد مرقد کند همی.
منوچهری.
رجوع به فراشتن و افراشته و افراخته شود
لغت نامه دهخدا