فراخه فراخه موی بر اندام راست شدن. فراخیدن. (یادداشت بخط مؤلف). قشعریره. (منتهی الارب). رجوع به فراخیدن شود لغت نامه دهخدا
فراته فراته باسلُق، نوعی شیرینی که با نشاسته، شکر و مغز گردو به شکل لوله درست کرده و به نخ می کشند، باسدُق فرهنگ فارسی عمید
فراته فراته آب انگوری که نشاسته و آرد گندم ریزند و آنقدر بجوشانند که بقوام آید و سخت شود و آن را برشته ای که مغز بادام یا مغز جوز کشیده باشد مانند شمع بریزند باسدق باسلق فرهنگ لغت هوشیار