جدول جو
جدول جو

معنی فراخ کندوری

فراخ کندوری((~. کَ ن دُ))
فراخ سفره، بخشنده، جوانمرد
تصویری از فراخ کندوری
تصویر فراخ کندوری
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فراخ کندوری

فراخ کندوری

فراخ کندوری
آنکه سفرۀ گسترده برای مهمانان دارد، فراخ سفره، کنایه از سخی، جوانمرد
فراخ کندوری
فرهنگ فارسی عمید

فراخ کندوری

فراخ کندوری
کندوری سفره باشد و فراخ کندوری سخی ودست گشاده است. (امثال و حکم). فراخ آستین. فراخ دست: مردی بود که از وی رادتر و فراخ کندوری تر وحوصله دارتر و جوانمردتر کم دیدند. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا