معنی فراخ رو فراخ رو((~. رَ یا رُ)) به شتاب رونده، به عجله رونده، کسی که از حد خود تجاوز کند، ولخرج، اسراف کار تصویر فراخ رو فرهنگ فارسی معین
فراخ رو فراخ رو خنده رو، گشاده رو، خندان، بَسّام، روباز، خُوش رو، بَسیم، گُشادِه خَد، تازِه رو، روتازِه، بَشّاش، طَلیقُ الوَجه فرهنگ فارسی عمید
فراخ رو فراخ رو شتاب رونده به عجله رونده، کسی که از حد خود تجاوز کند، مسرف هرزه خرج. گشاده رو خندان، کسی که پیوسته بعیش و عشرت گذراند فرهنگ لغت هوشیار
فراخ رو فراخ رو مردم گشاده رو و شکفته و خندان، کسی که پیوسته به عیش و عشرت گذراند. (برهان) ، آن که با مردم خوشرویی و خوش خلقی کند. (برهان) (ناظم الاطباء). فراخ روی. رجوع به فراخ روی شود لغت نامه دهخدا
فراخ رو فراخ رو به تعجیل و شتاب رونده، کسی که از حد خود بیرون رود. مسرف. هرزه خرج. (برهان) لغت نامه دهخدا
فراخ روی فراخ روی تجاوز از حد خود، برای مِثال مکن فراخ روی در عمل اگر خواهی / که وقت رفع تو باشد مجال دشمن تنگ (سعدی - ۷۰)، آسان گیری، اسراف فرهنگ فارسی عمید
فراخ روی فراخ روی شتاب رونده به عجله رونده، کسی که از حد خود تجاوز کند، مسرف هرزه خرج. بشتاب رفتن، تجاوز از حد خود، اسراف، گشاد بازی فرهنگ لغت هوشیار