جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فراخ بر

فراخ بر

فراخ بر
فراخ سینه. (ناظم الاطباء). دارای سینۀپهن و خوش اندام: عبدالملک مردی بود سپیدروی و فراخ بر و میانه بالا. (مجمل التواریخ و القصص)
لغت نامه دهخدا

فراخ سر

فراخ سر
دهن گشاد از شیشه و مانند آن: در شیشه ای فراخ سر کنند و روز اندر آفتاب و شب اندر جای گرمی نهند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به فراخ دهن شود
لغت نامه دهخدا

فرا بر

فرا بر
در هر میوه دو قسمت موجود است: یکی هسته ها دیگر فرابر که از هر طرف هسته ها را فرا گرفته است
فرهنگ لغت هوشیار

صفرا بر

صفرا بر
تلخه بر آن چه که صفرا (زرداب) را کم کند: شاه توت صفرابر است
صفرا بر
فرهنگ لغت هوشیار