جدول جو
جدول جو

معنی فرا کردن

فرا کردن((فَ کَ دَ))
پیش آوردن، دست دراز کردن، برگزیدن، برانگیختن، بستن
تصویری از فرا کردن
تصویر فرا کردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرا کردن

فرا کردن

فرا کردن
پیش آوردن، فراز آوردن، پیش آوردن، دست دراز کردن دست، برگزیدن انتخاب کردن، برانگیختن تحریک کردن، بستن (در)
فرهنگ لغت هوشیار

چرا کردن

چرا کردن
عمل ستوری که در حال راه رفتن سبزه و گیاهان را از زمین با دندان می برد و می خورد
فرهنگ لغت هوشیار

فدا کردن

فدا کردن
صرف نظر کردن از جان یا مال یا چیزهای دیگر در راه کسی یا برای رسیدن به مقصودی، برای مِثال یار آن بُوَد که مال و تن و جان فدا کند / تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (سعدی۲ - ۶۳۲)
فدا کردن
فرهنگ فارسی عمید