جدول جو
جدول جو

معنی فرا شدن

فرا شدن((فَ شُ دَ))
داخل شدن، درآمدن، خشمگین شدن، رفتن
تصویری از فرا شدن
تصویر فرا شدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرا شدن

فرو شدن

فرو شدن
فرورفتن، پایین رفتن، به پایین رفتن، غروب کردن، ناپدید شدن
فرو شدن
فرهنگ فارسی عمید

فدا شدن

فدا شدن
برخی گشتن جان سپردن در راه کسی یا هدفی جان خود را دادن قربانی شدن، یا فدایت شوم (گردم)، جمله ایست که در آغاز نامه به عنوان تعارف نویسند
فرهنگ لغت هوشیار

فراز شدن

فراز شدن
نزدیک شدن، بسته شدن، باز شدن گشوده گردیدن، بسته شدن، برخاستن، داخل شدن، جلو رفتن
فرهنگ لغت هوشیار

فرو شدن

فرو شدن
پایین رفتن، بزیر رفتن، فرود آمدن نزول کردن، غروب کردن ناپدید شدن، داخل شدن وارد گردیدن، غوطه ور شدن، غرق شدن، انحطاط یافتن سقوط کردن، نابود شدن 10 پوشیده ماندن: باید که با تاش موافقت کنی و هر چه در این واقعه از لشکر کشی بروی فروشود تو با یاد او فرودهی
فرهنگ لغت هوشیار

فرو شدن

فرو شدن
پایین رفتن، به زیر رفتن، فرود رفت، غروب کردن، ناپدید شدن، داخل شدن، غوطه ور شدن، غرق شدن، انحطاط یافتن، سقوط کردن، نابود شدن، پوشیده ماندن
فرو شدن
فرهنگ فارسی معین