جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فر

فر

فر
چین و شکن مو، دارای چین و شکن، مجعد مثلاً موهایش فر بود
وسیله ای دربسته مانند اجاق یا تنور که بعضی از غذاها و شیرینی ها را درون آن می پزند
فر
فرهنگ فارسی عمید

فر

فر
نوعی کوره یا اجاق در بسته برای پخت و پز، نوعی ابزار فلزی گرم شونده برای چین و شکن دادن به موی سر، ابزار مشابهی که در گل سازی برای شکل دادن به گل ها به کار می رود، اتوی گل سازی
فر
فرهنگ فارسی معین

فر

فر
فروغی ایزدی که بر دل هر کس بتابد اورا بر دیگران برتری می دهد، شکوه، جلال، زیبایی، برازندگی
فر
فرهنگ فارسی معین

فر

فر
آهن. حدید، اتو، آلات آهنی برای داغ کردن. (نفیسی) ، آنچه با آن موی سر را به کمک حرارت چین و شکن دهند، درفش داغ. (نفیسی) ، و نیز در تداول فارسی نوعی ازاجاق خوراک پزی را گویند که با گاز نفت کار میکند
لغت نامه دهخدا