معنی فجار - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فجار
فجار
- فجار
- فاجرها، گناهکارها، تباه کارها، نابکارها، زناکارها، جمعِ واژۀ فاجر
فرهنگ فارسی عمید
فجار
- فجار
- جَمعِ واژۀ فاجر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بدکاران: تا معاندت فجار و تمرد کفار ظاهر گشت. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا