جدول جو
جدول جو

معنی فتی شیسم

فتی شیسم
نوعی بیماری روحی که مبتلایان به آن به یکی از اعضا یا البسه معشوق خود دل می بندند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فتی شیسم

فتی شیسم

فتی شیسم
پرستش بت یا چیز غیر ذی روح از سنگ و چوب و جز آن، در علم روانشناسی نوعی بیماری روحی که شخص به چیزی که متعلق به معشوق باشد از قبیل چند تار مو یا تکه ای از لباس او دل می بندد و آن را به حد پرستش دوست می دارد
فتی شیسم
فرهنگ فارسی عمید

فتی شیسم

فتی شیسم
فرانسوی فغبارگی نوعی بیماری روحی که مبتلایان بان به یکی از اعضا یا البسه معشوق خود دل می بندند مثلا چند تار موی دختر دلخواهشان را به یادگار نگاه میدارند و یا بجوراب یا کرست و یا پستانها و یا دستهای معشوق خود علاقه مند می شوند فتی شیست ها اگر در عمل از حد اعتدال خارج نشوند اشکالی ندارد ولی اگر در بحران این بیماری قرار گیرند حتما باید معالجه شوند
فرهنگ لغت هوشیار

فتی شیست

فتی شیست
آنکه بت یا چیز غیر ذی روحی را پرستش کند، در علم روانشناسی مبتلا به فتی شیم
فتی شیست
فرهنگ فارسی عمید

فتی شیست

فتی شیست
فرانسوی فغباره کسی که علاقه شدید به یکی از اعضا یا البسه معشوق خود دارد
فرهنگ لغت هوشیار

فتی شیست

فتی شیست
کسی که علاقه شدید به یکی از اعضا یا البسه معشوق خود دارد
فتی شیست
فرهنگ فارسی معین