جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فته

فته

فته
سبو. ج، فتون. (منتهی الارب). لام الفعل آن به تاء بدل شده است. (اقرب الموارد) ، ثمر تازه شبیه به حبهالخضرا. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

فته

فته
پشکل خشک ریزه یا سوختۀ ریزه که زیر چخماق نهند تا آتش به وی درگیرد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، یک توده از خرما. (اقرب الموارد). یک لخت از خرما. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

فته

فته
آویزی از طناب که در قدیم غذا را در آن قرار داده و در فضای.، خواب آلود، فت فراوان، سیمی که جهت بند زدن قوری چینی استفاده می شود
فرهنگ گویش مازندرانی