جدول جو
جدول جو

معنی فتلیدن

فتلیدن((فَ تَ دَ))
از جا کندن، ریختن، افشاندن، دریدن، شکافتن، از هم گسستن، پریشان کردن، پراکنده کردن، فتاریدن، فتالیدن
تصویری از فتلیدن
تصویر فتلیدن
فرهنگ فارسی معین