معنی فتالیده فتالیده((فَ یا فِ دِ)) برکنده شده، ریخته شده، افشانده، دریده، شکافته، جدا شده، از هم پاشیده، پراکنده شده، فتاریده تصویر فتالیده فرهنگ فارسی معین