جدول جو
جدول جو

معنی فتاح

فتاح
گشاینده، نصرت دهنده، حاکم، داور. (از اسماء الهی)
تصویری از فتاح
تصویر فتاح
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فتاح

فتاح

فتاح
دهی از دهستان گیلان شهرستان شاه آباد، که در 9 هزارگزی جنوب خاوری گیلان و یکهزار و پانصد گزی راه شوسۀ گیلان به ایلام و شاه آباد قرار دارد. جایی کوهستانی، گرمسیر و دارای 60 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه چله تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، حبوب، پنبه، صیفی، توتون، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. اهالی از طایفۀ کلهر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

فتوح

فتوح
گشایش در حال باطنی سالک، گشایش، برای مِثال طمع کم دار تا گر بیش یابی / فتوحی بر فتوح خویش یابی (نظامی۲ - ۲۴۸)، مالی که به عنوان نذر به پیر خانقاه می دادند، برای مِثال نذر و فتوح صومعه در وجه می نهیم / دلق ریا به آب خرابات برکشیم (حافظ - ۷۵۲)، جمعِ فتح، فتح
فتوح
فرهنگ فارسی عمید