جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فأس

فرس

فرس
ایران، ایرانی، ایرانیان، برای مِثال ز باس تو نه عجب در بلاد فرس و عرب / که گرگ بر گله یارا نباشدش عدوان (سعدی۲ - ۶۶۴)
فرس قدیم: فارسی باستان
فرس
فرهنگ فارسی عمید

فرس

فرس
اسب، پستانداری علف خوار، سم دار و با یال و دُم بلند که برای سواری، بارکشی یا مسابقه از آن استفاده می شود
فرس اعظم: در علم نجوم صورتی فلکی در نیمکرۀ شمالی آسمان
فرس
فرهنگ فارسی عمید

فلس

فلس
پولک
سکه ای رایج در بعضی کشورهای عربی مانندِ عراق
پول فلزی بسیار کم ارزش، سکۀ کم بها، پول خرد کم ارزش، پَرپَرِه، پاپاسی، پولِ سیاه، پَشیز
فلس
فرهنگ فارسی عمید

فاس

فاس
گز، زبان گنجشک. آلتی که دسته کوتاه دارد و بدان چوب و جز آن را قطع کنند تبر تیشه
فرهنگ لغت هوشیار