معنی فال فال - فرهنگ فارسی معین
معنی فال فال
- فال فال((لْ. لْ))
- بخش بخش، چند تا چند تا
تصویر فال فال
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فال فال
فال فال
- فال فال
- بخش بخش، قسمت قسمت، چندتاچندتا، کپه کپه،
- فال فال کردن، کپه کپه کردن،
رجوع به فال شود
لغت نامه دهخدا
فرخ فال
- فرخ فال
- خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، نیکوبَخت، خَجَستِه، مُستَسعَد، طالِع مَند، خوش طالِع، شادبَخت، صاحِب اِقبال، اِقبالمَند، خَجَستِه طالِع، صاحِب دُولَت، مُقبِل، نِکوبَخت، سَعید، فَرخُندِه بَخت، اَیمَن، فَرخُندِه طالِع، نیک اَختَر، بَختیار، بُلَنداِقبال، بُلَندبَخت، خَجَستِه فال، سِفیدبَخت، جوان بَخت
فرهنگ فارسی عمید
نال نال
- نال نال
- نالان نالان نالنده نالنده: از دهر جفا پیشه زی که نالم گویم زکه کرده است فال نامم ک (ناصرخسرو)
فرهنگ لغت هوشیار