معنی فارغ شدن - فرهنگ فارسی معین
معنی فارغ شدن
- فارغ شدن((~. شُ دَ))
- آسوده شدن، زایمان کردن
تصویر فارغ شدن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فارغ شدن
فارغ شدن
- فارغ شدن
- بر آسودن، زاییدن فراغت یافتن آسوده شدن، وضع حمل انجام یافتن عمل زاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
فارغ شدن
- فارغ شدن
- فراغت یافتن. آسوده شدن:
دیدی اندر صفای خود کونین
شد دلت فارغ از جحیم و نعیم.
ناصرخسرو.
رجوع به فارغ شود، زاییدن. وضع حمل، بار نهادن و بار انداختن
لغت نامه دهخدا
خارج شدن
- خارج شدن
- بیرون شدن فراجستن بیرون شدن بیرن رفتن (از خانه شهر و غیره)، ترک کردن (اداره موسسه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار